ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من گیاه ناباروری هستم
که بی بسترآغوشِ تو
به انقراض می رسم
آغوش باز کن!
می خواهم بشکُفم...
کامران_رسول_زاده
چه کاری از من بر می آید ؟
وقتی خدا
تمام خودش را
میریزد توی چشم های تو و
نگاه ام می کند ...
"مریم ملکدار
میدونی چی حالمو خوب میکنه؟
اینکه قلباً مطمئن باشم
تو فقط من رو تو سینه ت داری
مطمئن باشم
تا هرکجا که بخوام باهامی و
هرکجا که میری
به من فکر می کنی
اصلا حرفام رو نگفته از چشمام بخونی
و بدونم جز من هیچکس برات،
انقدر قابل پیش بینی نیست..
اما، همه ی اینها به وقتش خوبن
میدونی چی حالمو خوب می کنه؟
اینکه بیشتر از همه، به موقع باشی
.
" امیر علی ق "
وقتی نشستی و داری بهش فکر می کنی
فقط با این بیت سیمین بهبهانی میشه توصیف کرد :
.
.
.
.
.
.
همواره پیش دیده ی من نقش رویِ اوست ..
کلاهم اگر این بار
به سرزمین تو بیافتد هم،
برنمى گردم به این بازى...
قرارمان این نبود،
روىِ قله هاى شعرم بایستى
و تمام جهان مبهوت تو باشد
اما
سهم خودم از تو
کلاهى باشد که باد برده است...
کامران_رسول_زاده