اول مهمونی
و
آخر مهمونی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
#خدایا
برای تو غیرممکنی وجود نداره
غیرممکن های زندگی همه ی ما رو
ممکن کن...
الهی آمین.
راهی جز خندیدن نداشتیم
و این غم انگیزترین بیراهه ای بود
که سراغ داشتیم.
یاسمن_جم_پوری
در من
غزلی اینک
دنبال تو می گردد
ای آنکه
تو را دیدن
انگیزه ی گویایی ست ...
محمد علی بهمنی
هوا آفتابی بود و آرام،
قاصدکی پشتِ شیشه بود.
پنجره را نیمه باز کردم.
قاصدک گفت:
زمان را دریاب!
داشت می رفت،
آهسته مرا گفت:
توفانِ سیه در راه است.