ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عشقِ من
چو کاجی باشکوه است
نه به وقت خزان برگ میریزد
و نه در زمستان سر خم میکند
ازدمیر آصف
بی تو
زیستن
همان واکنش مرداب است
حتی در برابر تمام
حرفهای نیلوفر هم
سکوت می کنم
یوسف وحیدی راد
دوست عزیزم
هرگز از یک چیز غافل نباش
اگر تمام آینههای دنیا را بشکنی
سرانجام همیشه
خودت را در آینهی قلبت
خواهی دید
آلکساندرا واسیلیو
بخاطر تو
زندگی خواهم کرد
و روزی
روی برگ برگِ تمام شقایق ها
خواهم نوشت
که تو با تمام نبودنت هم
زیباترین دلیل زندگی هستی
امید آذر
گفتم لب تو را که دل من، تو بردهاى
گفتا کدام دل؟ چه نشان؟ کى؟ کجا؟ که برد؟
سعدی
معرفت به ذاتِ آدماست.
نه پیشینه،
نه جایگاه و نه نسبت!
معرفت،
یه چیزی شبیهِ یه مهرهی
یاقوتی رنگه
که دور قلب بعضیهامون هست
پیوسته به یه نخِ نامرئی!
دورِ قلب ِ بعضیهامون نه!
بیخودی تو آدما دنبالِ توجیه نگردین!
معرفت به ذاتِ آدماست...
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعدهها که می دهی به رغم ناتوانیت
کاظم بهمنی
مادربزرگم میگفت:
هر افتادنی بلندشدنی دارد،
میگفت از اسب افتادن که
مهم نیست..
آدمیزاد نباید از اصل بیافتد...
خدابیامرز’ نمیدانست
آدم نباید ازچشم بیافتد!
ازچشم که بیافتی نه بلندشدنی
درکاراست و نه اصلی
که معتبرت کند..