نسیم سبک سپیده دم

نسیم سبک سپیده دم
نفس می‌کشد با دهانت
در انتهای خیابان‌های خلوت
پرتو خاکستری چشمانت،
قطرات شیرین سپیده دم است
بر تپه‌های تاریک
قدم‌ها و نفس ِ تو
همچون باد صبحدم
فرا می‌گیرد خانه‌ها را
شهر مرتعش می‌شود
سنگ‌ها دم برمی‌آورند،
زندگی هستی تو،
یک بیداری
ستاره
در پرتو سپیده دم،
آواز نسیم،
گرما، نفس
گم شد
شب پایان گرفت
تو روشنایی و صبحی.

"چزاره پاوزه

پیشانی‌ات وطن من است

پیشانی‌ات وطن من است
به من گوش کن
و چون علفی هرز پشت این نرده‌ها رهایم نکن
همچون کبوتری در کوچ
مرا وا نگذار
همچون ماه تیره روز
و بسان ستاره‌ای دریوزه
در میان شاخسار
مرا با اندوهم رها نکن،
زندانی‌ام کن با دستی که آفتاب می‌ریزد
بر دریچه‌ی زندانم
بازگرد تا بسوزانی‌ام،اگر مشتاق منی،
مشتاق من با سنگ‌هایم، با درخت‌های زیتونم،
با پنجره‌هایم… با گِلم
وطنم پیشانی توست
صدایم را بشنو و تنها رهایم نکن

"محمود درویش"

قسم به پاییزی که در راه است

قسم به پاییزی که در راه است
و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها، در حال افتادن!
قسم به بوسه های آخر
و به باران های گاه و بی گاه
و به آغوش های خالی
قسم به عشق
که من
پاییز به پاییز
باران به باران
آغوش به آغوش دل تنگ توام !

"سوسن درفش"

ما باید سرنوشت خود را مثل اندام مان بشوییم و

‏ما باید سرنوشت خود را مثل اندام مان بشوییم و
شیوه ی زندگی مان را مانند لباس هایمان عوض کنیم.

آن روز گِل بودم، می‌گریختم.

آن روز گِل بودم، می‌گریختم.
امروز همه دل شدم در می‌آویزم.
اگر آن روز به یک گِل دوست نداشتم،
امروز به غرامت آن
به هزار دلَ‌ت دوست می‌دارم...

مژه بر هم نزنم

مژه بر هم نزنم
یار دلارام کجاست ؟!
آنکه آهوی دلم را بکند رام کجاست ؟!
در خیالم همه
سر سوی نگارم شده ام
آن کبوتر که چنین جست از این بام کجاست؟!

"باران قیصری"