شاعرانگی های خیس

فرداصبح

قلبی مه گرفته می شوم

روی شیشه ی ماشینت

وآبی خاکستری چشم هایت

دلتنگ خواهدشد

برای شاعرانگی های خیس

دختری که

به اندازه ی تمام ابرهای جهان

دوستت داشت ...


#دنیا غلامی

زن پونه است ؛

زن پونه است ؛
گهواره ی رویاست
بوته ی نعنایی که جهان را
خوشبو می کند
ساده گی ات عسل است
که صبح زود با شیری تازه می آمیزد
می خواهم
به ساده ترین شکل با تو
حَل شوم .

هرگز به آنقدر که می‌پری قانع نباش .

هرگز به آنقدر که می‌پری قانع نباش .

هرگز نگو که بیشتر از این ممکن نیست.

دائم از خودت عبور کن.

.
.
.
#نادر_ابراهیمی
آتش بدون دود

هرچقد بیشتر به یک چیز بچسبی،

هرچقد بیشتر به یک چیز بچسبی،
زودتر از دستت میره...

چگونه میتوان شادی را درک کرد،

چگونه میتوان شادی را درک کرد،
اگر غم را نچشیده باشی؟

شبیه عطر تن او که بر لباسش هست

شبیه عطر تن او که بر لباسش هست
خودش که نیست ولی دائما هراسش هست

خودش که نیست ببیند به هر چه می نگرم
به روی‌ مردمک چشمم انعکاسش هست

نمی توانم از این عشق مرده دل بکنم
هنوز توی سرم عطر مست یاسش هست

هنوز می پرم از جا به زنگ هر تلفن
هنوز دلهره ی آخرین تماسش هست

دلم برای که تنگی ؟ به این که دل تنگم
تو فکر می کنی اصلا کسی حواسش هست ؟

امروز صبح خبر خوشی می رسد تو خوابِ مرا دیده ای...

امروز صبح
خبر خوشی می رسد
تو خوابِ مرا دیده ای...

خبر خوشی می رسد
تو خوابِ مرا دیده ای...

مد ومه

‏باید در نفس آقا شد. باید در ذهن روشن بود.
باید در ذهن محکم بود. باید بود.
بی‌بتّه شدن، در واقع، نبودن است.