دریاست کویر لوت باران شده است

دریاست کویر لوت باران شده است
فریادی که سکوت باران شده است

تنهایی من اتاق سه در چاریست
با رفتنت عنکبوت باران شده است

جلیل صفربیگی

لبریخته ها

با آنکه می‌شکافد از حرف
در هر شکاف مدفنِ هر حرف
می‌بندد آسمان را بر سقف
و بسته، باز
شوقِ شکافِ دیگر می‌گیرد
وقتی‌که سقفِ دوخته می‌بندد
بر آسمان طلیعه‌ی حرفِ نگفته را.

لبریخته ها - یدالله رویایی

در وصف فروغ

در روزی بزرگ، راهسپاریم؛ اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته – به پس رود؛
که تنها از دور، از دور توانائیم
در شناختن شانه خود، که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند،
و در شناختنِ دست‌های خود، دست‌های بریده خود،
که همین پرندگان هوا هستند.
در روزی بزرگ، به تو می‌رسم؛ به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس بنگری و ببینی
که نمی‌خندم.
‌2‌
در روز بزرگ، تنها
آن که بی‌شمار سوزن خورده‌ست، می خندد:
تنها خورشید.
روزی بزرگ، در اصالت ما، دست می‌برد
تا، سوزن سوزن، به ماش باز دهد
ما – در یک گفتگوی معمولی روزانه – بر سر خود
نا گهان خبردار می‌شویم
از تاجی از هوا!
پی می‌بریم حرکات بی‌خودانه دست‌هامان – هنگام گفتگو–
نامه‌هائی از هوا را توشیح کرده است،
نخوانده، توشیح کرده است
شاید در یکی از نامه‌ها، به عشق، معترف شده باشیم
یا به قتل،
و شاید از این روست که بی‌دلیل، دوست داشته
یا تبعید می‌شویم
ما که زادگاه، وطن، قلمرومان، چارپایه‌ای کوتاه است،
در دم تبعید – کشیدن چارپایه –
در دم خفقان
بدانیم پادشاه هوائیم، پادشاه هوائیم.

3
در آخرین حنجره، من، بادبان‌های بی‌شمار می‌بینم.
و بهنگام روز، همین امروز،
صدای افتادن میوه‌های رسیده را
بر زمین سرد، می‌شنوم.
اما هنوز، لغتی به شعر نیافزوده‌ام، که آفتاب، کاغذ را
از سایه‌ی دستم، می‌پوشاند
سوزن، می‌درخشد و
کج شده ست!
در آفتاب ملایم، از زیر درختان ملایم‌تر، از پی‌ی تابوتی بی‌سرپوش
روانه‌ایم و روان بودیم
و سایه گلی، ناف مرده را
پوشانده ست.

- بیژن الهی

از سمتِ شعرهای بی‌مخاطب

از سمتِ شعرهای بی‌مخاطب
کسی بی‌صدا
می‌آید..

نیلوفرثانی

توفان گرفت و فرصت کافی نداشتم

توفان گرفت و فرصت کافی نداشتم
از زخم‌ها جواز معافی نداشتم

گفتم «سلام»... زندگی‌ام گفت «والسلام»!
در کام مرگ، وقت اضافی نداشتم

تا راست گفتم از همه سو خنجرم زدند
بهتر! خیال فلسفه‌بافی نداشتم!

زخمی شدم؛ ولی چه غمی؟! پاک‌تر شدم!
این گونه شد که قصد تلافی نداشتم

ای تیغ تیز صیقلی! ای درد! قبل تو
آیینه‌ای به این همه صافی نداشتم

صحبت زیاد بود و غزل سر نمی‌گرفت...
یا من سواد صید قوافی نداشتم؟!

یونس خرسند

دربه‌درتر از باد زیستم

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی‌ که گیاهی‌ در آن نمی‌روید.
ای‌ تیزخرامان،
لنگی‌ پای‌ من
از ناهمواری‌ راه شما بود...

احمد شاملو

منم آن باران

هیچ وقت شور باران را
در زمستانی کور
دیده ای؟
منم آن باران
تویی آن دورترین خاکِ بهار..

نیلوفرثانی

آدم هایی هستند که وقتی خوشحالی،

آدم هایی هستند که وقتی خوشحالی،

کنارت نیستند،چون حسودند...

وقتی غمگینی در آغوشت نمیگیرند،

چون خوشحالند..


وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند ،

اما در واقع بی خیال تو هستند..

امـا ...

وقتی خـودشان مشکل دارند،

با تو خیلی مهربانند ...

این ها بدبخت ترین انسان های روی زمین هستند!

که هیـچ آرامشی در زندگی ندارند..!

پائولو_کوئیلو

مهم نیست چه داریم

مهم نیست چه داریم

بلکه

مهم اینست با آنچه داریم

چه میکنیم

"آلفرد ادلر"

عشق

همین که به هر بهانه
دلم تنگ توست
یعنی عشق...

#لیلا مقربی