ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
و زیباترین خمیازه را کبریت کشید به گاهِ افروختن
تا سیمای تو حادثهای باشد در میان تاریکی؛
آن گاه که برگریزان، این کف زدن شدید بر میخاست
برای خِضری، به شکل پیریِ من،
که حتا مرگ خود را نیز باخته بود.
بیژن الهی
نه رفتهای
نه پیام آمدنی دادهای
خانه در تصرف بوی توست
تو نیستی
و خانه در تصرف بوی توست
حس می کنم تنهایی ستاره را
این همه ستارهٔ تنها
یکی به یکی نمی گوید بیا
هر یک
از آسمانهٔ خویش
چونان چشم پرنده
درخشان
از آشیانهٔ تاریک
حس میکنم نیش ستاره را در چشمم
طعم ستاره را در دهانم
و طعم یک کهکشان تنهایی را در جانم
کجای جهان بگذارمت تا زیباتر شود آن جا؟
بنویس: «میآیم»
تا آشیانه
به گام و به دست و سلام
آراسته شود ..
بیشتر روشنفکرها خطرناکند ،
زیرا آنها قادر هستند
که بدترین کارهایشان را
با بهترین دلیلها توجیه کنند.
عمر زاهد همه طى شد
«به تمناى بهشت»
او ندانست که در
«ترک تمناست بهشت»
این چه حرفیست که در
«عالم بالاست بهشت»
هر کجا وقت خوش افتاد
همانجاست بهشت ...!
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...!
صائب_تبریزی
در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه می رود
شمس لنگرودی
پرندگان هیچگاه
در قفس لانه نمیسازند
می دانی چرا؟
زیرا که نمیخواهند اسارت را
برای جوجههای خویش
به میراث بگذارند...
پژواک تو میپیچید
چکه شدم
از بام لغزیدم و شنیدم
یک هیچ تو را دیدم و دویدم
آب تجلی تو نوشیدم و
دمیدم ...
خط صدای مرا
از لابهلای زمزمههایی بیدزده
بگیر و بیا
به پنجرهای خواهی رسید
که واژهای شکستهست
از زبانی فراموش شده
دری خواهی دید
که بغضیست
ترکیده در دیوار...