ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
زندگی من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت
راه دهشتناک جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن ، تنها بذر نیکی میپاشند
تو از قلب پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم
که در جشن انگشتانت
میسوختم از اشتیاق
من از لبهای تو متولد شدهام
و زندگیام از تو آغاز میشود
لویی آراگون
تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمس می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق ، سکوت می خواهد
زبان عشق ، واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانه ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم
نزار قبانی
گفت :
همه ی آدم ها مثل هم نیستن
همه یه جور دل نمیبندن.
بعضیا
چشماشون
از خودشون عاشق تره...
#پویا_جمشیدی
لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای #صبح کمر باریک است
نزدیکش که میشوم...
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد!
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل ، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش ...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون زیبای دوست داشتنی ام
ﻫﻤﻪ ی ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺻﻠــی ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﻮﯾﺪ
ﮐسی ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ
ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻭﻗﺘـی ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻫﺴﺘﯿﺪ
#موریس_مترلینگ
محبوبم !
این عاشقانه ها
جبرانِ دست های خالی ام نمی شود
من از نبودِ تو
هزارُ یک رؤیا
خسارت دیده ام
از زمانی که تهمت دیوانگی بهت زدن
مهم نیست که چیکار میکنی،
چون هر کاری انجام بدی
دیوانگی محسوب میشه.
دیالوگ
شاعر شعر چشم هایت کیست؟!
که در تمنای دیدارت،
نه غزلی گذاشت
نه وزن و آهنگی!
سعیدفلاحی