شاخ به شاخ می شوم با گوزن های نر

شاخ به شاخ می شوم با گوزن های نر
گردن بوفالوها را میشکنم
بگذار دندان شیرها گوشت تنم را امتحان کند
وقت آب خوردنت
برکه "باید" خلوت باشد!

محمد_عسکری_ساج

تو بی خیال و همه در خیال تو...

تو بی خیال و همه در خیال تو...
تو بی صدا و همه, قیل و قال تو...

شهرام_شریف_پیران

اتفاق های خـــوب همیشه "می افتند"

اتفاق های خـــوب
همیشه
"می افتند"
مثل مهر تو
که به دلم
" افتــــــاده "
میبینی حتی "افتادن" هم
فعل قشنگیست
وقتــــی
پای تـــو وسط باشد...!

غیر قانونی از مرزهای ذهنم عبور می کنی

غیر قانونی
از مرزهای ذهنم عبور می کنی
به خیالم پا می گذاری
و در قلبم ساکن می شوی ،
مسافر بی مجوز
من اخراجت نمیکنم ،

سال هاست
تمام من مستعمره ی توست !!

مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست

مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست
باز این تدبیر بهر جان بی تدبیر کیست
دست یاری کاستین مالیده جیب ما گرفت
جیب ما بگذاشت تا دیگر گریبانگیر کیست
ای خدنگ غمزه ضایع کن به ما هم ناوکی
تا بداند جان ما آماجگاه تیر کیست
این غرور نازیاد از بندی نو میدهد
حسن را در دست استغنا سر زنجیر کیست
بنده‌ای چون من که خواهد از تو قیمت یک نگاه
آورد گر دیگری در بیعش از تقصیر کیست
نام گو موقوف کن وحشی که این طومار شوق
هست گویا کز زبان عجز بی تأثیر کیست


((وحشی بافقی))

زمانی است که از کلمات خسته‌ام

زمانی است که از کلمات خسته‌ام

گروه گروه هجوم می‌آورند

می‌نشینند در سرم

مثل دسته‌ی پرندگان بر سر درختی

دست بر دست می‌کوبم

بانگ بر می‌کشم

می‌پرند و پراکنده می‌شوند

یک پرنده خاموش اما

نه می‌ترسد

نه می‌رود

نه آوازش را می‌خواند...



"شهاب مقربین"

بر رهگذر بلا نهادم دل را

بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را



"مولانا"

حتی تن نسیم ازین سیم خاردار خونین است

حتی تن نسیم ازین سیم خاردار
خونین است
شور گریز در من
می جوشد
می خواهم
هر تکه از لباس مرا خاری
بردارد و به باد بسپارد
می خواهم
یک شب گلوله ای
بر شیشه ی سکوت پراند
سنگی
ای کاش بین ما
گر خار می کشیدند
با خارهای ساق گل سرخ
دیوار می کشیدند

عمران صلاحی

می خواهم ببوسمت

می خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم
دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی

شمس لنگرودی