برقص پیش از آن که پروانه ها

برقص
پیش از آن که پروانه ها
خاطره گل های پیراهنت را
برای شکوفه های پلاسیده تعریف کنند
و
حریر نازک دامنت را

دست های زبر زندگی نخ کش کند!


((لیلا کردبچه))

همه چیز از جایی شروع شد که

همه چیز از جایی شروع شد که

گفتی دوستم داری

گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی

بهانه ای کافیست..

"لیلاکردبچه"

فردا صبح بیدار میشوم

فردا صبح بیدار میشوم

و فراموش می کنم بارها دوستت داشته ام

"لیلاکردبچه"

مراقب باش!

از میان تمام آدم بزرگ های این شهر

تنها آنکه می گوید

می تواند تصویر فیلی را در شکم یک مار بوآ تشخیص دهد

سرت کلاه می گذارد

به آینه گفتم

به آینه گفتم

فرصت کم است

وقتی برای شمردن

بهارهای رفته

نمانده است

دست به موهایم بکش

هرطور شده باید

این فصل زیبا بمانم

"لیلاکردبچه/غمزیستی"

دلتنگی

هزار سال

پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند     

دلتنگِ تو بودم،

انگار

هزار سال منتظر بودم

بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس

برایم دست تکان بدهی،

تا این شعر را برایت بنویسم.


"لیلاکردبچه"

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم
مثل زمین
که می‌ترسید زیرِ برکۀ کوچکی غرق شود
و آسمان
که می‌دانست یک شب ، پرنده‌ای
تمام بادهایش را به مسیرِ دیگری می‌بَرد

می‌ترسیدم
و عشق در تمامِ خواب‌هایم می‌غلتید
می‌ترسیدم
و ملافه‌ها حالتِ تهوّع داشتند

گاهی
برای ترسیدن دیر می‌شود
آنقدر که دست‌هایت را
با تمامِ پنجره‌ها باز می‌کنی
و یادت می‌رود از هر زاویه‌ای پرت شوی
دوباره به آغوش خودت برمی‌گردی

خودت را به خواب بزن
پیش از آنکه ناچار شوی
برای خودت قصه‌های تازه ببافی
از اتفاق‌هایی که هرطور می‌افتند
باید بشکنی...

"لیلا کردبچه"

ما دو حباب کنار هم بودیم

ما دو حباب کنار هم بودیم

که می ترسیدیم، هنگام یکی شدن

نفهمیم

کداممان نابوده شده است.

"لیلاکردبچه"

کسی که تو را دیده باشد

کسی که تو را دیده باشد

پاییزهای سختی خواهد داشت

"لیلاکردبچه"

آن‌روز به چشم‌هایم گفتم :«متاسفم !

آن‌روز به چشم‌هایم گفتم :
«متاسفم !
بعد از این به‌طرز جنون‌آمیزی حرامتان خواهم کرد»

گفتم: «او رفته است
و آن‌که مانده تا غربتِ شهر را کامل کند ،
دیوانه‌ای‌ست با دو حفر‌ه‌ی خالی بر صورت
و
دو کلیدِ زنگ‌زده در دست
که حاضر نیست

آن‌ها را به‌هیچ دری امتحان کند»

لیلا کردبچه"