چگونه طبیعی باشم ؟

در دستم
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم
«پنجاه و سه ترانه‌ی عاشقانه»ی شمس
در دلم
چیزی که پنهان کردنش کار هرکسی نیست .
چگونه طبیعی باشم ؟
با این بی‌قراری بی‌مهار
و این دهان عاشقانه‌ی بی‌قرار
که اگر دهانم را ببندم

از چشم‌هایم سرریز می‌کند .


"لیلاکردبچه"

دنیادارد از شعرهای عاشقانه تهی میشود..

دنیا

دارد از شعرهای عاشقانه تهی می‌شود
و مردم نمی‌دانند
چگونه می‌شود بی‌هیچ واژه‌ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت !


"لیلاکردبچه"

این روزها...

این روزها 
با هر دوست تازه‌ای 
تنهایی‌ام را دوباره پیدا می‌کنم 
و هر دستی که به شانه‌ام می‌خورد 
شماره‌ای‌ست 
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد
این روزها 

به جای نفس درد می‌کشم


لیلا کردبچه"

                                              

دلم تنگ است..


دلم تنگ است


مثل لباس سال های دبستانم


مثل سالهای ماموریت های  طولانی پدر


که نمی فهیدم..


وقتی می گویند کسی دور ست..


یعنی چقدر دور ست..


"لیلا کرد بچه"

جاده ها..

جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد

"لیلا کردبچه"