من آنقدر دوستت می‌دارم...

من آنقدر
دوستت می‌دارم...
که دوباره بعد از مرگ...
به خانه باز خواهم گشت...
و برمی‌گردم...
من برمی‌گردم...
درست به شیوه ی شبنمی...
در گرگ و میشِ سحر...


سیدعلی صالحی

هر آرزویی برای خودم داشتم به تو مربوط می‌شود؛

هر آرزویی برای خودم داشتم
به تو مربوط می‌شود؛
دلخوشی‌ام
سلامتی‌ام
آرامشم!..
می‌دانی، تمام اینها با بود تو
برآورده می‌شود

پس تنها یک آرزو برایم باقی میماند؛
«بودنت»

علی_سید_صالحی

دستت را به من بده

دستت را به من بده
نترس !
با هم خواهیم پَرید،

من از روی رویاهایی که رو به باد وُ
تو از روی بوته هایی که باران پَرَست.
امید و علاقه ی من از تو،
اندوه و اضطرابِ تو از من.
واژه ها، کتاب ها و ترانه های من از تو،
سکوت، هراس و تنهایی تو از من.
حضور، حیات و حوصله ی من از تو،
تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من.
هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،
درد، بلا و بی کسی های تو از من . . . .

سید_علی_صالحی

گریه نکن ری را

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

سید علی صالحی

هواى این همه پیشِ رو چندان تاریک است

هواى این همه پیشِ رو
چندان تاریک است
که خورشید هم گاهى
پیشِ پایش را نمى بیند.
نامت را یک دقیقه امانت بده...


سیدعلى_صالحى

​​ مشکل جای دیگری‌ست دوستِ من!

مشکل
جای دیگری‌ست دوستِ من!
به این زودی‌ها
گرگ نمی‌میرد،
تو همین‌طور
آسان و عاشقانه از آدمی بگو

یــار هــی یــار...

یــار هــی یــار...
اینجا اگرچه گاه
گل به زمستانِ خسته
خــار میشود...
اینجا اگرچه روز
گاه چون شب تار می شود...
اما بهــار می شود
مــن دیده ام که می گویم...
سید على صالحى

"آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"

"آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"
وای از آن سال که بی یار بهارش برسد!

علی_سید_صالحی

دیگر تمام شد،

دیگر تمام شد،
حالا بیا به خانه برگردیم
بیا به فالِ گشوده‌ی این کتابِ قدیمی
فقط از یک جوابِ روشنِ کوتاه
به سهمِ اندکِ این علاقه قناعت کنیم.
اگر اشتباه نکنم
به گمانم دارد یک اتفاقِ تازه می‌افتد.

سیدعلی صالحی

در دینِ من

در دینِ من
بوسیدنت قبل از خواب از واجبات است!
دور که باشی،
بوسیدنِ عکست حکمِ تیَمُم است
وقتِ بی‌ آبی..

علی سیدصالحی