انتظاردارندلبخندبزم

انتظاردارندلبخندبزم
ومی زنم
نقابهایی روی زخم هایم
برای آنان که مرهم نیستند
هرچه آب رودبیشتر
دره عمیق تر
من دردریای هویت
غرق سرگردانی خویشم
سیاه – سفید
سیاه – سفید
ورق می زنم تمامی خود را
طغیان می کنم
اگرخودم باشم
آقای نیچه
آن منِ من شاید ویرانگرترباشد

ناظر توحیدی ثمرین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.