بی‌ تو دلِ سردترین عاشق و بیمار توام

بی‌ تو دلِ سردترین عاشق و بیمار توام
من هنوز منتظرِ وعده‌ی دیدار توام

من تنم سوخته در آتش هجران و غمت
تا ابد سوخته‌ی داغ شرر بار توام

هر نفس بی‌تو به صد فتنه گرفتار شدم
چون غباری به ره باد و گرفتار توام

گر چه صد زخم ز ابریشم مویَت خوردم
باز دل بسته به آن زلف ستمکار توام

خون دل ریختم از دیده به هر شام فراق
تا بدانی که ز جان وَاله و بیمار توام

هر کجا رفته ام از نام و نشانت گفتم
آگه‌اند کل جهان زینکه طرفدار توام

گر چه از من خبری در دل تو نیست کنون
من به اخلاصِ دل و عشق طلبکار توام


سجاد ممیوند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.