| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
بارها شبهای مهتابی
کنار غروب ماه نشستم
تا گذر نیایش
نیازم را زمزمه کنم
آهنگ گمشده زمان
امان به خواهش
من نداد
و سخن ناگفته ام
را در گلو حبس کرد
آهنگ گمشده زمان
از نبودن تو
در ترنم نگاهم
را بازگو میکند
سخت است
ولی نگار محزون پاییزی
خبر از فراموشی
زمان را می دهد
هر چه دیدم
دل هوایش کرد
ذهن به خاطر سپرد
زبان در وصفش
ترانه ها سرایید
صد حیف
رشته گفتارم
در همان شروع
نقطه پایان را پذیرفت
آهنگ گمشده زمان
از سرخی گل رز
فقط پر پر شدن
پر پرواز مرغ عشق
در قفس زمان
بیادم سپرد
آهنگ گمشده زمان
از پیدا بودن
تا گمشده شدن خاطره
« عاشقی »
فقط گریبان روزگار را
در زندگی ام
به ارمغان گذاشت
تا در یادم
او را بفشارم
به سبب تنهایی ام
آهنگ گمشده زمان
همان خاموش شدن
شمع در هنگام
سوختن پروانه
و نرسیدن او
به دیدار معشوق بود
هر چند زمان هم
متوقف شده بود
فرصت عاشقی
به من داده نشد
چون معشوق
حاضر به سپردن دل
به من فنا داده
زمان نیست
آهنگ گمشده زمان
آن نغمه خوان
شبهای تار بی ماه
روزگار تنهایی
من در غریبی
یک عاشق است
می خواهم
بگریم
تا سبک کنم
دل رنجیده از زمان
خودم را
حسین رسومی