نه میدانم چه بودم

نه میدانم چه بودم
و نه میدانم چه خواهم بود
نه میدانم چه کردم
و نه میدانم چه خواهم کرد
هزار چون و چرا در من
هزاران بار سوال از تو
هزار فکر و خیال در من
هزار حسِ محال از تو‌
جدا از من نبودیُ
جدا از من نخواهی بود
تو دور از من نبودیُ
تو دور از من نخواهی شد
سوالت را بپرس از من
برایم نردبان باشد
محالت را بخواه از من
برام یک قطره جان باشد
تو پرسش کن منم دانا
چو هستی تو ،میدانم
تو بازگو کن درون من
که من دریایی از جانم


سجاد ابراهیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.