منهایِ تو همه جمع اند

منهایِ تو
همه جمع اند
دلتنگِ توام
و عشقِ تو
تقسیم شده بر قلبم

ضرب میکنم عشق را
در مشتقِ احساس
تا بر تو، رَسَم من
هر لحظه و هرگاه
هر ثانیه هردَم ..


هیچیک


عشقِ من حدی ندارد؛
حدِّ من بینهایتِ توست
در معادله یِ دل
مجذورِ عشقم «تو» شدی
و تابعِ هر نفسم، نامِ تو... شد!

آرش معتمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.