بی تو پاییز فقط، زمزمه یِ خش خش برگ است

بی تو پاییز فقط، زمزمه یِ خش خش برگ است
نقش یک آینه یِ کور ولی مملو ز رنگ است
چشمه سارش ننوازد طنینی ز کرامت
بی تو پاییزِ زیبا، فقط ناقوس مرگ است
گل حسرت نکند جلوه ای در پوشش امید
همه ی آرزوها در گرویِ تکه ای سنگ است
خبرت نیست ندانی که چه آزرده ای دل را
غزلم در پی دیدار رخت، غمگین و تنگ است
سور و شادی به اسارت شده در غمکده ی ما
فرصتی آرزو دارم، چنین منظره ننگ است
من از این خاطره ی شوم هراسانم و معذور
بنشین در برم ای یار، چنین،عشق قشنگ است


منصور نصری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد