خودم را بی تو دائم خسته‌ای دیوانه می‌دانم

خودم را بی تو دائم خسته‌ای دیوانه می‌دانم
بدان بی عطرِ جانت خانه را ویرانه می‌دانم

نبودَت بی پناهم می‌کند در کل این عالم
دلت را تا ابد زیباترین کاشانه می‌دانم

شرابی بی گمان در جامِ پر اندوهِ این عاشق
کنارت شهر را بالاتر از میخانه می‌دانم

اگر روشن کنی با شمعِ عشقت روزگارم را
دلم را روز و شب اطراف تو پروانه می‌دانم

بمان با قلبِ ویرانم که پایانی به سختی‌ها
تو باشی زندگی را بهتر از افسانه می‌دانم

مهدی ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.