گردش روزگار را گران کردند

گردش روزگار را گران کردند
هر زمستان بهار را گران کردند

باری از شانه بر نمی دارند
روی هر شانه بار را گران کردند

نه صدم ثروت جهان از ماست!
سهم پروردگار را گران کردند


برج و بارو به آسمان بردند
زندگی توی غار را گران کردند

به سواره بلیط خوش بختی
به پیاده قطار را گران کردند

دست در جیب مردمان بردند
اندک اندک فشار را گران کردند

کاسه لیسان شهر بدبختی
محتوای تغار را گران کردند

سیب سرخی به سوز سرما گفت
دانه دانه انار را گران کردند

سایساری به پا نشد اما
شاخ و برگ چنار را گران کردند

با تب و تاب صبح آزادی
میله های حصار را گران کردند

مفلسی توی کوچه حیران گفت
قیمت زهرمار را گران کردند

سدر و کافور و گور جای خودش
دف و سنتور و تار را گران کردند

هر زمان با کمال پر روئی
بی پدر ها دلار را گران کردند

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد