ریحانی شده است ایده من بر جلال دوست

ریحانی شده است ایده من بر جلال دوست
وابسته شده است گلاب ، ازنهال دوست

تاجی که عقل نهاده است بر موی روی
تختی فتاده زیر برج وی از پر و بال دوست

لطفم بسر رسی وجفتم تیز فهم
شادم به انتظار رخ با غزال دوست

خشنود ز دام زلف ز رهان داده جانه را
بختم اسیر دام و استتار حال دوست

فاس کن نصیحتم از مضیق دمبدم
ژغاره بسم مزمن و بنگربه استهلال دوست

می خواند راد همراه مسبب زیر لب
من مانده ام واسلوب به عشق وصال دوست

منوچهر فتیان پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.