محفلی باشد و دل باشد و من باشم و تو

محفلی باشد و دل باشد و من باشم و تو
خلوتی گرم‌تر از شعلهٔ جان باشم و تو

نغمه‌ای مست ز چشمان تو برخیزد و من
غرق آن زمزمهٔ ناب و روان باشم و تو

ماه اگر رشک برد بر رخ چون آینه‌ات
محوش از جلوهٔ این باغِ جنان باشم و تو

شورِ شب در دلِ آغوشِ هم افکنده شود
در تبِ بوسه، همه روح و زبان باشم و تو

بی‌خبر از همه‌کس، مستِ نگاهِ همدیگر
ساده و صاف‌تر از اشکِ اذان باشم و تو

هیچ طوفان نتواند ببرد سایهٔ ما
تا ابد محرم و هم‌رازِ زمان باشم و تو


الناز عابدینی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.