خداوندا به نامت ذاکرم من

خداوندا به نامت ذاکرم من
به درگاهت همیشه شاکرم من

قسم بر مهر و ماه هر دو عالم
تو را عبدم عبیدم چاکرم من
رفیقان تا به کی از خود برانی
تو فصل نوبهاری تو جوانی

به خوش رویی دل خلقی به دست آر
به مهر و خوبیت کن زندگانی
صد شکر که اشک بی مقدارم
کامشب چکد از دو نرگس بیمارم

یک روز شود گران بهاتر ز گهر
آویزه گوش خود کند دل دارم

منم فصل گل و نوروز و باران
سراپا شوق و شورم در بهاران

چو عمرم می‌رود از کف چه بهتر
که باشم همنشین با جمع یاران
انگیزه‌ای باید تو را تا قلب تو دریا شود
صد نور علم و معرفت در فکر تو پیدا شود

این لحظه‌ها هم بگذرد امروز تو فردا شود
ور نشوی نادم اگر راهی پس فردا شود


فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.