خنده بر این روزگار هیچ نخواهم جز او

خنده بر این روزگار هیچ نخواهم جز او
هیچ نبینم به کار هیچ ندارم جز او

در به در از روی او مست ز پندار او
هیچ نچینم به دار هیچ نیارم جز او

هر نفسم جود او بود ز اشعار او
هیچ نگویم شعار هیچ نخوانم جز او


آدم و حوا از او سیب ز بیدار او
هیچ شوم توبه کار هیچ نیابم جز او

جنت و دوزخ از او داد ز اسرار او
هیچ نمیرم بهار هیچ نسازم جز او

جود بود یاد او باده چو خَمّار او
هیچ نبازم قمار هیچ نهادم جز او

سید علی موسوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.