| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
من بهاری سبزم
آسمانم آبیست
سیرهام شادابیست
شب مهتابی من نورانیست
مادرم عادت داشت
هر نفس خنده به لب
درد مرا میدزدید
چای هم دم میکرد
چاییی از جنس وفا
که به فنجان وجودم
شرر مهر و محبت میریخت
پدرم حقجو بود
ریشهاش ایزدجو
داد مظلوم ز بیدادگران میجویید
پدرم روشنی راه شب تار من است
پدرم جرعهی آبی
به لب تشنه و بیمار من است
حاصل زندگیاش...
منم و نوگلی از ریشه آذر ماهی
کودکی شاد ولی لوس کمی
همچو یک ماهی ریز
مادرش را به نظر آب زلالی بیند
در خیالش قدمی از او جدا نتوان بود
خانهمان سمت اقاقی پیداست
خانهای مشتعل از عشق و وفا
روی ایوان حیاط
میشود از همهی فاصله ها دوری کرد
توی هر باغچه هم
میتوان زمزمهی حجم زمان را فهمید
قسمتی از خانه
حجرهای رو به طراوت باز است
حجرهام مَملُوِ از خط و دوات
حجرهام روشنی چشم من است
دفتری دارم پر از معنا و نور
دفترم حرف به حرفش
جوشش قلب من است
شعر من بیت به بیتش
کوشش فکر من است
ساز من رقص کنان
هجر مرا میجوید
ساز من...
همدم شب های من است
ساز من...
نوای خوشرنگ من است
من بهاری سبزم
که وجودم به ظرافت
خالی از درد و غم است
من پر از امّیدم
چون که از شاخهی بیدی
غزلی میگویم
چون که از عصر سپیدی
مثلی میجویم
من پر از روشنیام
چون که در مزرعهام
بذر شعر و ادب و فضل و مطر میکارم
مهدی مزرعه