| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
(به رهت خاک ره اهل وفا ریخته است )
همه بر جان من اهل صفا ریخته است
غم مخور عاشق ،از آن یار که محنت زده است
زهر در چشمه ی جان بخش چرا ریخته است
ای دل از دست تو در آتش و سوز تو مرا
تا چه در سایه ی این مزرعه ها ریخته است
ای بسا اشک که آلوده به خون دل ماست
که به هر دل ،شرر از عشق به جا ریخته است
قطره اشکم،گل صد برگ و چمن زار غم است
بسکه بر دامن گلها ز صفا ریخته است
سرو ،در پای تو افتاد و،ز پا افتادش
لب لعل تو، که خون دل ما ریخته است
تا که بر سینه مرا داغ فراقت بنشست
دل ز اندیشه ی آن مهر مرا ریخته است
تو چنین خرم و خندان و دل افروز، مگر
گل من از خم گیسو به کجا ریخته است
امین طیبی