میان من و دل غوغا به پا شد

میان من و دل غوغا به پا شد
تمام هر چه بود از این هوا یکجا رها شد

حریصانه هوس با نام عشق یکجا در آمد
شکست طاق سکوت و هرچه بود یکجا صدا شد

مرا درمان و مرهم وعده داد اما بی حاصل
هر انچه داشتم در این نبردها خون بها شد

درید آن سینه‌ی سوخته ی عاشق کشش را
چه ننگی بود که او روزی با من آشنا شد

میان من و او غوغا بپا شد
تمام هر چه بود یکباره نابود گشت فنا شد

در این کندن ها و تپه های صاحب گنج
تمام سهم من افسوس که ، باد هوا شد

صلات داغ آن روز روزه ام باطل کرد و
تمام هرکه روزه خورد ناگه بی حیا شد

من و تو هردو هم راز و پر از راز
یکی‌ مؤمن ماند و دیگری بی‌خدا شد

میان این همه جان بر کف و آلوده خاطر
همین یک جرعه عشق ما بود که فدا شد

میان مردم بی خانه ی بی پا و بی دست
دو دست عاشق ما بود که سقف خانه‌ها شد

همان که روزگاری با ولع خون ها میخورد
درون خون خود رقصید ، بی اشتها شد

در آن وصلت که نو داماد را کشت
تمام هرچه داشت جای شیربها شد


میان من و ما غوغا بپا شد
تمام هرچه بود از این قفس یکجا رها شد

تمام هر چه داشتم پر زد و باد هوا شد
تمام هر چه بود از جا پرید و بی بها شد

سهیل آوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.