داستان و افسانه می‌گویی سخن

داستان و افسانه می‌گویی سخن
چو زلیخا مستانه می‌گویی سخن

دق الباب کردی،ردیفی باب کردی
شمعی و چو پروانه می‌گویی سخن

شاعرانه چنین ردیفی باب کردی
از ازل تا عجل جانانه می‌گویی سخن

از آدم و حوا تا به مور و ملک
از چشم خمار خمخانه می‌گویی سخن

چاه نشینی و عزیز مصریان می‌کند
عزیز مصری و ز همخانه می‌گویی سخن

خواستم چون شما ردیفی باب کنم
اما زین دل دیوانه می‌گویی سخن


علی مرتضی موحدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.