آخر این قلب و این درد کُشَد مارا

آخر این قلب و این درد کُشَد مارا
این عشق بی سر و سامان کُشَد مارا

درد این تنهایی هم کم نیست
اما غم دوریت آخر کُشد مارا

مثل این که کم بودم برایت
آخر این ناکافی بودن ها کُشَد مارا

من دلم میخواست که در کنارت شب را صبح کنم
بی تو این شب تا صبح کُشَد مارا

غم از من و تو در کنار هم می‌ترسید
حالا بی تو این غم می کُشَد مارا

زندگی زیبایی مارا در کنار هم تحمل نکرد
حالا همین زندگی در نبود تو کُشَد مارا

مهم نیست بی من خوشحال باشی
در غیابت فقط غمگینی ات کُشَد مارا


فاطمه صفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.