ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سَبُک سری تعریفی کرد ز روی احترام از عزیزی
بر بیسوادی و کم فهمی بایدت اشک ریزی
گفتا ز دوران حیات آن عزیز ، حکایتی ناچیز
ز گفتنش خشنودی هر دشمن پست و بی چیز
نَقل های بی سر وته ،ز بیسوادی ، به ظاهر دوست
خلایق هم ندانسته در پی گفتاری ز حکایت اوست
گر خواهی خویش دوست گیری و عالم بر مردم
نَشاید مطلبی گویی خُرد، تا شوی نادِم و سردرگُم
هم آبروی خود بری و هم دشمنش شاد کنی
هم نفهمیت ثابت و ذهن حاضران بر باد کنی
گر توانمندی ز علم سرشارش مطلبی تفسیر کن
ز صبر و شجاعتش روایتی و دشمنانش تحقیر کن
راویان بر حق کُتب نوشتند و خواندندو رنج بردند
بشاید نسل آتی آگه شوند زین مصیبتها که بردند
نیز زحمتی کش و رنجی ببر ز روایتهای موجود
بدان دشمنان خواب نیستندو زتنبلی تو بردند سود
حکایتها و روایتهای دروغین سر به فلک میزند
گر عقلی بکار بندی ،تعقلی والا از تو سر میزند
گر قرار بود ناکثین و قاسطین و مارقین باشند
بیان هر علم و حکایت و روایت ، کاذبین باشند
وظیفه من وتوست نسبت به دین و حقایقِ روزگار
تحقیقی جامع و نَقلی مفتخر،دور ز سلایقِ ماندگار
محمد هادی آبیوَر