سَبُک سری تعریفی کرد ز روی احترام از عزیزی

سَبُک سری تعریفی کرد ز روی احترام از عزیزی
بر بیسوادی و کم فهمی بایدت اشک ریزی

گفتا ز دوران حیات آن عزیز ، حکایتی ناچیز
ز گفتنش خشنودی هر دشمن پست و بی چیز


نَقل های بی سر وته ،ز بیسوادی ، به ظاهر دوست
خلایق هم ندانسته در پی گفتاری ز حکایت اوست

گر خواهی خویش دوست گیری و عالم بر مردم
نَشاید مطلبی گویی خُرد، تا شوی نادِم و سردرگُم

هم آبروی خود بری و هم دشمنش شاد کنی
هم نفهمیت ثابت و ذهن حاضران بر باد کنی

گر توانمندی ز علم سرشارش مطلبی تفسیر کن
ز صبر و شجاعتش روایتی و دشمنانش تحقیر کن

راویان بر حق کُتب نوشتند و خواندندو رنج بردند
بشاید نسل آتی آگه شوند زین مصیبتها که بردند

نیز زحمتی کش و رنجی ببر ز روایت‌های موجود
بدان دشمنان خواب نیستندو زتنبلی تو بردند سود

حکایت‌ها و روایت‌های دروغین سر به فلک میزند
گر عقلی بکار بندی ،تعقلی والا از تو سر میزند

گر قرار بود ناکثین و قاسطین و مارقین باشند
بیان هر علم و حکایت و روایت ، کاذبین باشند


وظیفه من وتوست نسبت به دین و حقایقِ روزگار
تحقیقی جامع و نَقلی مفتخر،دور ز سلایقِ ماندگار

محمد هادی آبیوَر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد