آید به سراغ دل من هر غم دنیا

آید به سراغ دل من هر غم دنیا
چون رود که ریزد به دل و دامن دریا

سرخیِ رخم سیلی دهر است مپندار
از دیدن یارم شده‌ام واله و شیدا

از لاله مگر جز رخ گلگون چه نشانیست
بر چهره من داغ دو صد لاله هویدا

من ریگ بیابان غریبم که ز هر سو
بادی وزد و جسم مرا بر کَنَد از جا

در سایهٔ من کس نتوانست نشیند
خارم که گرفته است به غربتکده‌ای جا

فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.