ای وای من ای وای من

ای وای من ای وای من
از این همه افغان من
دل را بدادم بر کسی
همره نشد آن یار من
من مانده ام تنها بسی
شاید دگر آید کسی
افسون شوم افسون کنم
دردا دلم بشکسته است

از آن نگار بی وفا
دردیست بی درمان مرا
شاید که درمانی رسد
درمان شوم درمان کنم
از این همه غوغای من
شاید رسد گوش کسی
من در رهش جامه دران
رقصان شوم رقصان کنم
خونین دلی افسر ده ام
من چاره ی این درد را
با آه خویش با ناله و سودای خویش
درمان شوم درمان کنم
مستی مستانه تویی
گرمی میخانه تویی
هستی این خانه تویی
شاید که دل در ویرانه ایی
پنهان کنم پنهان شوم
آه از دلم دل را ز غم
بیرون کنم
دیوانه گردم در رهش
جانی به جا نا نش دهم
هستی خود در عشق او
پیدا کنم پیدا شوم
با این دل دیوانه ام
هستی دهم بر روی او
یا جان دهم بر عشق او
یا جان ز تن بیرون کنم
آری که شاید جان شود
جانانه ی مستان شود
یکدم بیاید سوی من
با مستی رندی چو من
همراه شود همراه شود
مستی شوم من در رهش
رقصی کنم من بر درش
آه ای فلک دردم ببین
رسوا شوم رسوا کنم
بر کوی رندان آمدم
مست وپریشان آمدم
وز عشق فریاد آمدم
من مست از رویش شدم
دیوانه ی کویش شدم
گفتم کزین راز نهان
شیدا شوم شیدا کنم
یک جام از پیمانه ایی
ساقی بده لبریز کن
هستی شوم مستی کنم
هستی شود مستی کند
درد دلم درمان کند
بر هستی مستی چو من
شاید بیاید وز وفا
یک دم وفاداری کند

شیدا جوادیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.