ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از پا در آمده
ایستادگی ام
انگار
شیر یا خط
می کنم
حتی برای کشیدن یک
کاریکاتور
برای نثری حتی
به تِته پِته افتاده
نگارشم
روی کاناپه
ولو شده ام
فقط تیتر قرمز
می خوانم
یکی دارد
دست در بینی تکفیر می کند
یکی
سُر می خورد
روی نفت سیاه
یکی
انجماد
گوشش را
سرخ کرده
از انتقام
یکی
لشگر زنبور کشیده
به مزرعه ای
ملخ
که گل هایشان را
زرد کرده اند
یکی
لباس آتش پوشیده
برای فریب
یکی
تزویر می کند
انتحار برجش را
برای شکار
یکی
یکی
یکی
شده این غول بی شاخ و دم
که از لوبیای سحر آمیز
به قصد
بیدار کردمان
روییده است
شل گرفتیم
به بی خیالی
وفهمیدیم
زُق زُق کردن زیر کتف مان
برای بیرون کشیدن قلب مان
از سینه ای ست
که فقط
ماسک می خواست
ابوطالب احمدی