ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من که مُردم از غمت مردن مگر اجباری است؟
این چه رسم عاشقی کردن و یا دلداری است
دل به چشمان تو بستم بی کس و یارم کنی
ای به قربان نگاهت این چه نوع بیماری است
گیرم اصلا این مَثل را گفته باشند از قدیم
نقش ما در این مَثَل فعلا فقط دشواری است
من که از کار تو اصلا سر نیاوردم ولی
پس دهانت را چرا بستی عجایب کاری است
جان من دیگر بکن کاری..کمی هم یار باش
بین ما آخر بگو کی جان من دیداری است
جان اگر خواهی نمی گویم نه، باور کن مرا
عشق تو در جان من مانند خونی جاری است
هر چه خواهی می کنم اصلا بیاور می خورم
امتحان عشق اگر یک قهوه قاجاری است
سعید غمخوار