شرابش ناب بود انگور چشمانت

شرابش ناب بود انگور چشمانت
ولی ممنوع در منشور چشمانت

شبیه آفتابی بعد هر باران
شده رنگین کمان از نور چشمانت

نگاهت کردم و مردم همان لحظه
چه باید گفت از زنبور چشمانت

پر از فیروزه ای ، چنگیزخان دارد
به سر تاراج نیشابور چشمانت

به دار آویخته من را خیالی که
شده فرمانبر دستور چشمانت

توان دل بریدن از تو در من نیست
اسیرم کرده عمری زور چشمانت

برای پنجره یک ماه می خواهم
برایم ماه شد از دور چشمانت


علی قاسمیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.