گر بوسه ای توداده ای وخاموش گشته ام

گر بوسه ای توداده ای وخاموش گشته ام
اما به فکر تیر و‌ کمانی به جوش گشته ام

نوش از لب و غنچه زیرین را هم پا گرفت
شهداز کلاله گیرم و قندش بنوش گشته ام

دردل محبت تو دارم و تابود گشتنی ایست
باعشق تو زیستم وبا نام تو کوش گشته ام

قهر از چه کرده ای و غرورت نشکنی جفاست

من ماههاست که بانام توهمجوش گشته ام

تقسیم راهم چگونه نوشتند و این خطاست
من سالهاست که باجام توغم نوش گشته ام

شهرت بعشق است و بخوان رنگ و ریا بدور
درمصلحت دل بارهاست که بگوش گشته ام

اکنون که صبرم هم تهی گشته است جعفری
هم راه تو هستم و ندیده ای بپوش گشته‌ام

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.