در دهکده‌ای آتش شیپور تهاجم زد

در دهکده‌ای آتش شیپور تهاجم زد
باباد هم آوا شد بر خانه مردم زد

شد دهکده تاریک از دود و دم و خاکستر
مردم همه سرگردان ماتم زده و مضطر

دارایی مردم را آتش به هوا می‌برد
هر چیز که پیشش بود با حرص و ولع می خورد

ناگاه فضا پر شد از همهمه و فریاد
شد غلغله ای برپا از خواهش و استمداد

با همدلی مردم ابزار فراهم شد
از آتش و بیدادش با سعی همه کم

مرد و زن و مسئول زحمتکش آبادی
رفتند به دور هم با خستگی و شادی

هر کس سخنی می‌گفت از همدلی مردم
خاموش چو شد آتش آن دغدغه‌ها شد گم

گویی که نبود اصلاً خوف و خطری در کار
پرپر نشده جمعی کوخی نشده آوار

هر کس به سوی خود شد بی آنکه شود روشن
آتش ز کجا برخاست از غفلت او یا من

احساس نشد هرگز مسئولیتی بر دوش
آن دغدغه و وعده شد مثل شرر خاموش

گویا که نمی‌کردند از ترس و غضب فریاد
گویا که نمی‌دیدند این دهکده را بر باد

خفتند به امید بیداری یکدیگر
تا کی بزند شیپور یک بار دیگر اخگر


علی اکبر نشوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.