| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در دهکدهای آتش شیپور تهاجم زد
باباد هم آوا شد بر خانه مردم زد
شد دهکده تاریک از دود و دم و خاکستر
مردم همه سرگردان ماتم زده و مضطر
دارایی مردم را آتش به هوا میبرد
هر چیز که پیشش بود با حرص و ولع می خورد
ناگاه فضا پر شد از همهمه و فریاد
شد غلغله ای برپا از خواهش و استمداد
با همدلی مردم ابزار فراهم شد
از آتش و بیدادش با سعی همه کم
مرد و زن و مسئول زحمتکش آبادی
رفتند به دور هم با خستگی و شادی
هر کس سخنی میگفت از همدلی مردم
خاموش چو شد آتش آن دغدغهها شد گم
گویی که نبود اصلاً خوف و خطری در کار
پرپر نشده جمعی کوخی نشده آوار
هر کس به سوی خود شد بی آنکه شود روشن
آتش ز کجا برخاست از غفلت او یا من
احساس نشد هرگز مسئولیتی بر دوش
آن دغدغه و وعده شد مثل شرر خاموش
گویا که نمیکردند از ترس و غضب فریاد
گویا که نمیدیدند این دهکده را بر باد
خفتند به امید بیداری یکدیگر
تا کی بزند شیپور یک بار دیگر اخگر
علی اکبر نشوه