شبی ساکت و آرام

شبی ساکت و آرام
ماه در دامن کوه
نورش پراکنده بود
در سراشیبی شیار های تپه
تاکستان از خوشه آکنده بود
در زیر درختی کنار رود
باغبانی تنها خفته بود
نوای نی آواز پریان
از دور دست ها
خواب شیرین را
از چشمانش ربوده بود
دلش از بیم و اضطراب
هر لحظه فرو می ریخت
صدای دف و تار می آمد
انگار عروسی فرشته بود


منصور چقامیرزایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.