کرده ام خودرا کنیزِ بی قرارهای ِ تو

کرده ام خودرا کنیزِ بی قرارهای ِ تو
رخت میشورد دلم ،
در فراقِ رویِ تو

عاشقم کردیُ و میلت،
با کسی دیگر شده
در نبودت ،این کنیزت ،
بی کسُ تنهاشده

هرچه امشب در نبودت،
قصه میبافم نشد
خواب میبینم تورا،
اما ،چرا تعبیر نشد ؟

صبحِ فردایی که خواب خویش را ،
برآب میخوانم بیا...
خیر باشد،آمدی
اما ،آهسته نیا


سپیده امامی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.