برق دانشگاه رفته روی ماهت کاش بود

برق دانشگاه رفته روی ماهت کاش بود
پای ما در جلگهٔ سبزینه‌راهت کاش بود

چون خیار لتحریم افتاده کج در ظرف ظهر
سرکهٔ دلجویی در دلوِ نگاهت کاش بود

هیبت گرما شبیهِ بازویِ اسفندیار
گردنِ دستانمان اندر پناهت کاش بود

گو رود برق از پگاهان تا سحر اما به شرط
این‌که مهر ما کمی یادِ پگاهت کاش بود

نظم واعظ چون گلاب اندیشه‌اش مانند گل
کهربا افسوس عُمرش بی‌شباهت کاش بود


محمدنبی خرّمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.