ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در باغ زندگی، گل از صبا شکست
از دست روزگار، دل از جفا شکست
گفتم: چه شد که این چنین ز پا فتاد؟
گفتا: که این قفس، پر از بلا شکست
در دشت بیکسی، بهار از دیده رفت
در کوچههای شب، دل از صدا شکست
هر برگ گل که بود، ز غم به خاک شد
هر دل که شاد بود، به یک نوا شکست
امید داشتم به صبحی تازهدم
اینگونه آرزو، دل از دعا شکست
یادآور آن که: ای عزیز، صبر کن
در این ره دراز، غم از خدا شکست
عزیز حسینی