ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دل را برای عشق به هر جا کشانده ای
بر زورق خیال به دریا نشانده ای
با هر نمونه ساز تو آواز خوانده ام
خواندم بدون فکر، همان را که خوانده ای
از خنده های مَردمِ شهرِ تو مُردم وُ
از دردهایِ تاول در راه مانده ای
گاهی میان شک و یقین گیر میکنم
آخر خدا مرا به چه خاکی تو رانده ای
این مثل آن بوَد که مرا از بهشت خود
بهر عذاب سخت به دوزخ پرانده ای
آنچه گرفته ای فقط عاشق شدن نبود
با رفتنت گلوی نفس را درانده ای
گویا به نام عشق و به کام تو شد جهان
از چینِ بر جبینِ من آنرا تو خوانده ای ؟
وقتی دوباره مردِ زمینگیر پا شود
از گرد و خاک عشق خودت را تکانده ای
نازم به عشق پای هوس بازی ام شکست
هر چند پای بی رمقم را دوانده ای
میثم علی یزدی