می رود این عمر مثال باد و من در حیرتم

می رود این عمر مثال باد و من در حیرتم
نه به من کس عاشق و من عاشقی در حسرتم

تا که چشم بر هم زدم پائیز نشسته پیکرم
با بهار کوتاه نشستم آشنای غربتم

همنشینی با سکوت و با جدایی کرده ام
گاه میان خلوتم در آرزوی صحبتم


شاعری جا مانده ام از آخرین کوچ غزل
در میان قافیه گم گشته ای در حسرتم

من خریدار هوای عاشقی هستم ولی
عاشقی گمگشته در بازار نرخ و قیمتم

ایوب محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.