گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
بر دار سینه ام دلم آونگ می شود

چندان صفا ز صافی آیینه می رود
کین چشمه زلال پر از رنگ می شود

گاهی فراق و فاصله بین من و سرشت
ناباورانه هزار فرسنگ می شود


پیوسته بین ما کشمکش است و فاصله
عقل از تقابل من و او منگ می شود

او طالب وصال است و من در پی جمال
کمتر زبان ما هماهنگ می شود

از بس که در دلم وسوسه می‌کند رقیب
گاهی حریر عاطفه ام سنگ می شود

دستی ز غیب اگر بر نیاید شبی ز لطف
در روز حادثه کمیتم لنگ می شود

نستوه یک نفس ز سرشتت جدا نشو
رفتار ناستوده ای که فرهنگ می شود .

در حسرت زلالی از دست رفته ام
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

علی اکبر نشوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.