پی سراب چرا چنین روان شده ام

پی سراب چرا چنین روان شده ام
اسیر زمزمه های باران شده ام
چگونه بسته ام بر ضمیر جان نقش تورا
که ز روی صدق پی ات دوان شده ام
نشان تو آید با نسیم به منتهای چشمانم
ولی چومینگرم اسیر سراب بیابان شده ام
به دامن خواب سحر گاه آویزم حلقه چشم
برای دیدنت تا آخرزمین فراخوان شده ام
ببین چگونه می خواند م زندگی فریبانه

به خیالی به عهد جوانی ، جوان شده ام
رنجیده شد آهی از آشنا یانِ بیگانه
گمان برم دگرغایب به زمان شده ام

عبدالمجید پرهیز کار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.