بیا لرز وجودم را تب مرداد تهران کن

بیا لرز وجودم را تب مرداد تهران کن

زمستان‌های دوری را لطیف از عطر باران کن

نواز‌ش‌های چشمانت شبیه رقص نور و رنگ

شب شهر وجودم را به دیدارت چراغان کن

صدایت می‌برد بالا طنین هر تپش‌ها را

بیا با خنده‌ بارانت جهانم را پریشان کن

نبودت ساخته در دل دژی محکم پر از اندوه

شبیه حمله‌ی افغان بزن این قلعه ویران کن

بباف این موی جیران را بزن رویش گل مریم

بپاش عطرسرانگشتت هوا را عطرباران کن


شهناز یکتا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.