ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آمد حدیث عشق را ویران کرد و رفت
تیری به قلب من زدو گریان کردو رفت
آمد صفای عشق را هم از باطنم زدود
خاکی بسرم ریخت و بیجان کردورفت
آمد ندانست که مهر و محبتم چه گشت
از فصل پاییز بودو زمستان کرد و رفت
آمد مرا هم چو قربانی عشق خود نمود
زخم زبان ها شنیده بودم آنم کرد و رفت
حرف ازحقیقت گفته بودم و اککم بکرد
بار ها رنجیده بودم و رنجان کرد و رفت
او در طلسم خودش گرفتار گشته بود
فرزانه ایست چو مرا بیخان کردو رفت
آمد بهار و با فصل هایش از هر نسترن
یک لاله را بچید و طوفان کرد و رفت
ازخواسته های دلش گفت واز اسرار دل
اسرار دل مرا هم او سوزان کردو رفت
خردادبود و فصل تولد دخترش چو دید
فصل تولدمرا هم اوحیران کرد و رفت
آمد که خاطرات مرا هم او زنده کرده بود
جانم گرفت و با قاتلم پیمان کرد و رفت
دریا به داد من برس که طوفان گشته ای
این قایق فلک زده مرا بوران کرد و رفت
تاریخ را ورق میزدم از حال خود بگویی
جعفری رادیدم که او جوشان کردو رفت
با ساربان اجل هم نشستم به کوی عشق
بهرام را چو دیدمش او نشان کرد و رفت
آنجا که مینوشم از این کهکشان به دور
دیدم که ملایکه ای را احسان کرد و رفت
قرآن بیاورید وبا فال حافظ خوش است
فالی بکرده ایم که او پوشان کرد و رفت
علی جعفری