ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خیابان ها و کوچه ها
حرف های ناگفته زیادی دارند ،
قصه های زیادی میدانند از
انتظار ، پریشانی ، غم
غصه و شادی ...
آنها دست نوشته های روی دیوارها
را فراموش نمیکنند
در خیابانی غمگین
کوچه ای را میشناسم که
سالهاست منتظر است یک
نفر بیاید و با او از سوختن
کسی حرف بزند ،
از داغ به جا مانده از
ته سیگارهای میان
خشت خشت دیوارش
از قدمهای بی تابی که
هنوز جایش درد میکند
از روزهای تلخ ،
از نیامدن و دیر شدن ها
از مرگ آن قناری عاشق
و کلاغی که به خانه نرسید
روزی خیابان ها
اعتراف خواهند کرد
که قدم هایم
چقدر بی تابت بودند
چشم هایم
چقدر منتظر
و مو هایم
چقدر پریشان
روزی خواهی فهمید
که هیچ کس
مثل من تو را نمی خواست
و آن روز دیگر
آنکه،
از درون خواهد سوخت،
من نیستم...
حجت هزاروسی