چِشمِ چَشم تو آلوده هیچ دیگریست

چِشمِ چَشم تو آلوده هیچ دیگریست
وانمودگران چشم انداز تو در چیست؟
آسمان زایشی برپایی خویش
فرزند خجستگی خوشه خورشید
از بستر سنگی خون آلوده سپید
روبند چوبی در ژرفای رنگ غلتید
جنگل چشم تو که همکیش
سرمه چشم ماه تراشه ها چوبی بود
میان خواب سرخ مینویی گناه آلود
جانی ستانده چنبره گریز بود و نبود
بیداری تن خرمن ماه در روزی نیست
لب به راز خشم آلوده دیگری نیست.


بابک رضایی آسیابر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.