با نگاهت صد غزل خواندی که حیرانتر شدم

با نگاهت صد غزل خواندی که حیرانتر شدم
مست کردی این دلم را، تا که مستانتر شدم

چشم سبزت بت‌پرستم کرده حاشا می‌کنم
این چه رازیست که من با عشق خندانتر شدم

می‌دوم در باغ چشمت عقل می خندد به من
عاقلی بودم تو را دیدم که، رقصانتر شدم


باز کردی بند و زنجیرم ، عجب آزاد دل
دین و ایمان رفت اینک چه شادانتر شدم

ای تمنا این چه شوری‌ست گرفتاری بگو
فاش کن عاشق شدی؟ آری مسلمانتر شدم

راضیه بهلولیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.